جدول جو
جدول جو

معنی قزل کند - جستجوی لغت در جدول جو

قزل کند
(قِ زِ گُمْ بَ)
دهی از دهستان سیلتان شهرستان بیجار واقع در 25 هزارگزی جنوب باختر حسن آبادسوگند و 7 هزارگزی بهرام گنبد. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن سردسیری است. سکنۀ آن 650 تن. آب آن از چشمه و محصول آن غلات، لبنیات، مختصرانگور. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان قالیچه بافی و جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. در دو محل نزدیک به هم واقع شده و بالا و پائین نامیده میشود. دبستان دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(قِ زِ جَ مَرْ)
دهی از دهستان اسفندآباد بخش قروۀ شهرستان سنندج واقع در 8 هزارگزی شمال خاوری قروه و 9 هزارگزی شمال دلبران. موقع جغرافیایی آن تپه ماهور و هوای آن سردسیری است. سکنۀ آن 753 تن. آب آن از چشمه و محصول آن غلات، لبنیات، انگور، حبوبات. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان قالیچه بافی و جاجیم بافی است. راه مالرو دارد، و در تابستان از طریق دلبران اتومبیل میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(قِ زِ)
دهی از دهستان ارس کنار بخش پلدشت شهرستان ماکوواقع در 44 هزارگزی جنوب خاوری پلدشت. موقع جغرافیایی آن جلگه و در کنار ارس و گرمسیر مالاریایی است. سکنه 99 تن. آب آن از رود ارس و محصول آن غلات و پنبه. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است. راه ارابه رو به پلدشت دارد. به این قریه خزنگاه نیز میگویند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(قِ زِ گُ)
دهی از دهستان ایل تیمور بخش حومه شهرستان مهاباد واقع در 47 هزارگزی جنوب خاوری مهاباد و 22 هزارگزی باختر شوسۀ بوکان به میاندوآب. موقع جغرافیایی آن معتدل مالاریایی است. سکنه 156 تن. آب آن از رود خانه مهاباد و محصول آن غلات، چغندر، توتون، حبوبات. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ کَ)
دهی از دهستان سراجو از بخش مرکزی شهرستان مراغه واقع در 28500 گزی جنوب خاوری مراغه و 12 هزارگزی جنوب باختری شوسۀ مراغه به سراسکند. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن معتدل است. سکنۀ آن 86 تن. آب آن از چشمه سارها و محصول آن غلات، بادام، کشمش، نخود. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(قَ کَ)
زره. جامۀ جنگ. این لغت فارسی است و جمع آن قزاکندات. (اقرب الموارد). رجوع به قزاگند و قزاغند شود
لغت نامه دهخدا
(گُ کَ دَ / دِ)
ده کوچکی است از دهستان رود خانه بخش میناب شهرستان بندرعباس واقع در 108000گزی شمال میناب و 6000گزی باختر راه مالرو میناب به گلاشکرد. دارای 10 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(قِ زِ کَ)
دهی از دهستان چهریق بخش سلماس شهرستان خوی واقع در 27500 گزی شمال باختری سلماس و 6 هزارگزی شمال راه ارابه رو خانه سور به سلماس. موقع جغرافیایی آن دره و سردسیر سالم است. سکنۀ آن 70 تن. آب آن از چشمه و دره و محصول آن غلات. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
تصویری از قفل بند
تصویر قفل بند
دربندان
فرهنگ لغت هوشیار
جامه ای که در حشو آن ابریشم خام و پنبه و آجیده کنند و به هنگام جنگ پوشند، نهالی توشک
فرهنگ لغت هوشیار
نام قلعه ای در جنده رودبار یا جنت رودبار تنکابن
فرهنگ گویش مازندرانی